باید عادت کنم به روزانه نویسی

ساخت وبلاگ
سلام کرونا دیگه کمرنگ شده و بازار مهمونی بازی رونق گرفته،امروز از صبح نمرات این ترم رو وارد کردم و لعنت به سرما داغون اینترنت که تا ساعت دو طول کشید بعد هم رفتم کمک بنفشه برای خرید و تهیه و تدارک مهمونی چهار شنبه شب برای اولین بار هم پاستای لوله ای سرخ شده خوردن که اصلا فکر نمی کردم این همه خوشمزه باشه خیلی عالی بود قرار شد برای مهمونی چهار شنبه درست کنیم به عنوان یک خوراکی هیجان انگیز.مسافر خارجی مون اومد بهش گفتم که خیلی شاکی ام از اینکه این وقت شب اومدم وسط بیابون دنبالت بعد با هم قهوه خوردیم رفتیم تهران گردی و تازه من متوجه شدم که دیگه شب های تهران روشن نیست از اون وقتی که به خاطر کمبود برق چراغ های اتوبان ها رو کم کردند و کم نور همچنان همون طوری معتبر تهران بی نوره ولی خب خدا رو شکر چند تا کافه شاپ بگیر و ببر سیار بودند که تونستیم ساعت چهار بامداد قهوه بخوریم حرف بزنیم دور میدون آزادی بچرخیم و استوری بگیریم و تا بام شهرک بریم بعد هم یه عینک  آفتابی کوچی به عنوان سوغاتی هدیه گرفتم که همه اون غر زدن ها رو شست و برد.آدم ها با برات مهم هستند که دنیالشون می‌کنی توی شبکه های اجتماعی پیگیرشون هستی عکس پروفایلشچن رو چک می کنی چه می دونم کوچکترین تغبیراتشون زیر نظرته یا برات مهم نیستند اصلا نمی دونی کجا هستند چی کار می کنند چی می پوشند چی می خورن اونقدر لذت میبرم که حجم اینترنت مصرف می کنی برای پیگیری وقت میگذاری ریز به ریز همه نوشته ها رو می خونی برات مهمه که کامنت بگذاری آخ آخ اصلا بهش فکر می کنم جیگرم حال می یاد باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 126 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 22:13

سلام چقدر خوب شده هوا خدا رو شکر کاش بارون هم بیاد و دیگه عیش تابستونی عیش میشه حسابی پارسال که کلاس ها مجازی بود به دعوت دکتر ادهم یک ترم دانشگاه اراک بودم فقط یک بار حضوری رفتم و با نامه درخواست دکتر همه چی اوکی بود سیستم ثبت نام و کلاس ها و نمره دهی خیلی عالی بود آموزش دانشگاه همیشه آنلاین بودند و پاسخگو ولی ولی امان از سیستم مالی اونها چیزی نگفتن منم چیزی نگفتم تا اواخر اسفند خود دکتر پرسید دانشگاه اراک باهات تسویه کرد گفتم نه خلاصه که خودشون کارها رو انجام دادند و بعد از تعطیلات خرداد از دانشگاه زنگ زدند که باید حضوری بیای اونقدر سختم بود این همه راه تا اراک برم من که شماره کارت و شماره حساب به دانشگاه داده بودم خب چه کاریه این همه راه برم چند بار هم از دانشگاه زنگ زدند که فلان روز تشریف نیارید حسابداری نیست شرمنده تون بشیم حالا اصلا من نه رفته بودم نه قصد داشتم برم تا اینکه امروز صبح در یک حرکت یکهویی رفتم اراک نرسیده به قم تماس گرفتم که امروز تشریف دارید که فرمودند بعله و این شد که ساعت ده و نیم دانشگاه بودم همه کارهای چک هم انجام شده بود مسوول امور اداری و مالی دانشگاه هم خیلی خیلی لطف داشتند و زود بقیه امضاها رو ردیف کردند و تا قبل از ظهر پول رو گرفتم و خوشحال شدم اصلا هم نمی دونستم اراک چه جایی برای دیدن داره و از خیرش گذشتم و برگشتم تهران نمی دونستم اینقدر مسیر راحتی داره وگرنه زودتر میرفتم به خدا یک مدل غوره در آب غوره دوست مامانم برامون آورده اونقدر خوشمزه است اصلا به ذوق اون میرم خونه دستورش رو هم توی نت سرچ کردم خیلی درست کردنش راحته ولی تا حالا خودم درست نکردم خلاصه که مزه بی نظیری داره باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 124 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 22:13

سلام حالا از اینحایی که ایستادم واقعا همه شهر معلومه دوست ها و همکلاسی هام ها کدوم یک گوشه این شهر بزرگ دوست داشتنی یک پست دارند که اتفاقا خیلی هم مهمه و ذوق آفرین حالا دیگه خودمون همون حلقه اولی ها می تونیم تصمیم های بزرگ بگیریم کارهای بزرگتر انجام بدهیم حالا واقعا همه با هم درباره سوتی ها بحث می کنیم و اگر یک می یک ذره کوچولو همکاری بین بخشی بیشتر بود و این همه همه چیز توی ایران سیاست زده نشده بود. خیلی اتفاقات خوب تر می افتاد.ناهار امروز با بچه های زیبا سازی بودم کلی بحث کردیم کلی خندیدیم کلی خاطره بازی کردیم و بعد هم قرار شد در صورت تصویب طرح هامون زودتر دورهمی بگذاریم.فردا تولد باباست کیک که میخرم برای کادو هم هیچ تصمیمی نگرفتم خودم از اینکه پول کادو بدهند خوشم نمی یاد فردا شب خونه بنفش هم باید برم کلی کار قول دادم انجام بدهم که هیچ کدوم رو اصلا سمتش هم نرفتم می خوام یک کاری انجام بدهم که برای خودم خیلی مهمه و خب به هیچ کدوم از بچه ها هم نگفتم امروز تمام مدت درگیر بود درگیر فکری و کاری انشالله که اتفاق خاصی نمی افته و همه چی درست پیش می‌ره پ.ن:چقدر برات متاسف شدم که ابن طوری پیچیدی بهم این همه اتفاقات سهمگین رو پشت سر گذاشتیم خیلی سخته آدم این همه بدشانس باشه والا  باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 131 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 22:13